و حالا من هستم ... کاری را می کنم که خدایم قسمش را خورده ...
و ما یسطرون ...
و من با یک قلم آبی می نویسم روی این برگ ..
نه شاعر هستم. و نه حتی انشا بلدم ... املایم هشت بود ... پیشاپیش عذرخواهم .
فقط ساده می نویسم ... از هر چیزی که قابل نوشتن باشد . می نویسم تا خالی کنم این ذهن پر مشغله را
نامش را نوشت گذاشتم
و O آدرسش را چون خودم پیچیده ساخته ام ..
عاشقانه هایم ..
چه کسی گفته که نمی تواند مخاطب خاص داشته باشد؟؟